نوشته شده توسط : Aykan

آسمان اي پير افسرده
بهر چه با من نمي سازي
کلبه تاريک قلبم را
لحظه اي روشن نمي سازي
در اين شهر پر شور و دروازه ها
چرا هر دري را زدم بسته بود
چرا مرغک بخت من اي خدا
پرستوي افسرده و خسته بود

چرا نمي سازد زمانه
با دل بي قرار من
خدايا کي سرآيد آخر
زمان انتظار من
شايد خواست خدا بوده
که من غمگين بمانم
براي اين قلب خسته
آواز بخوانم

 

کوير » بي قرار 



:: موضوعات مرتبط: کوير » بي قرار , ,
:: بازدید از این مطلب : 689
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد