نوشته شده توسط : Aykan


 

من کويرم اي خدا با حسرت يک قطره آب
يه عمره که دريا رو ميبينم تو سراب
بهار براي اسم يه اسمه کهنه تو کتاب
حرف با آسمون چرا ميمونه بي جواب
خدايا خدايا کويرم کويرم
بگو ابر بباره ميخوام جون بگيرم
اگه بارون بباره آروم آروم نم نم رو لب خشک تشنم گيسوي سبز جنگل تنمو مي پوشوند
پرنده رو درختها ميسازه آشيونه
خدايا خدايا کويرم کويرم
بگو ابر بباره ميخوام جون بگيرم
اگه بارون بباره آروم آروم نم نم رولب خشک تشنم
گيسوي سبز جنگل تنمو ميپوشونه
پرنده رو درختها ميسازه آشيونه
خدايا
خدايا
خدايا
خدايا
خدايا
خدايا
خدايا

کوير » کوير


 



:: موضوعات مرتبط: کوير » کوير , ,
:: بازدید از این مطلب : 1121
|
امتیاز مطلب : 415
|
تعداد امتیازدهندگان : 93
|
مجموع امتیاز : 93
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد