حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
و الا مينوشتمت با مژه ور ميداشتمت
روي چشام ميذاشتمت
کنار قرآن مجيد ميبردمت
رو آيينه شمعدون جهازمادرم
تو طاقچه صندوقخونه ميذاشتمت
تو طاقچه صندوقخونه ميذاشتمت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
و الا مينوشتمت نديده دوست ميداشتمت
بجاي برکت خدا ميبردمت
تو سفره نقش قلم کارحريراصفهون ازدل وجون ميذاشتمت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
و الا مينوشتمت ميبردمت ميذاشتمت لاي بروروي بهار
تو آب درياي شمال ميشستمت ميکشتمت
به جرم بد خاطرخواهي توي دلم ميکشتمت
به خط خوش توروزگار به رسم ياد و يادگار
توقصه ها ميذاشتمت توقصه ها ميذاشتمت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت
حيف که نميشه ازتو گفت ازتونوشت