نوشته شده توسط : Aykan


 

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر كجاست گهواره من

همون گهواره اي كه خاطرم نيست
همون امنيت حقيقي و راست
همونجايي كه شاهزاده قصه
هميشه دختر فقيرو مي‏خواست

همون شهري كه قد خود من بود
از اين دنيا ولي خيلي بزرگتر
نه ترس سايه بود نه وحشت باد
نه من گم مي‏شدم نه يك كبوتر

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر كجاست گهواره من

نگو بزرگ شدم نگو كه تلخه
نگو گريه ديگه به من نمياد
بيا منو ببر نوازشم كن
دلم آغوش بي‏دغدغه مي‏خواد

تو اين بستر پاييزي مسموم
كه هر چي نفس سبزه بريده
نمي‏دونه كسي چه سخته موندن
مثه برگ روي شاخه تكيده

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر كجاست گهواره من

ببين شكوفه دلبستگي‏هام
چقدر آسون تو ذهن باد مي‏ميره
كجاست اون دست نوراني و مؤجز
بگو بياد و دستمو بگيره

كجاست مريم ناجي مريم پاك
چرا به ياد اين شكسته تن نيست
تو رگبار هراس و بي‏پناهي
چرا دامن سبزش چتر من نيست

دلم تنگه براي گريه كردن
كجاست مادر كجاست گهواره من

کوير » دلم تنگه

 



:: موضوعات مرتبط: کوير » دلم تنگه , ,
:: بازدید از این مطلب : 619
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد