ناز تو به نازم اي مايه ي ديده دل نوازي
باز اگر بياي نازت ميکشم که نازي
چون که چشم تو آتش دارد
مستي چون مي بي قش دارد
جام چشم تو آتش دارد
مستي چون مي بي قش دارد
اي در شب مويت خنديده سپيده
جز تو نخواهد اين دل رميده
گر چه تو نماندي در ديده چو روياعشقت به خيالم نقش تو کشيده
ناز تو به نازم اي مايه ي ديده دل نوازي
باز اگر بياي نازت ميکشم که نازي
جام چشم تو آتش دارد
مستي چون مي بي قش دارد
جام چشم تو آتش دارد
مستي چون مي بي قش دارد
خورشيد اميدي با آن همه خوبي اما به گمانم خور شيد غروبي
نيلوفر صبحم خورشيد صفا کو تا که ببندد بر من گل جادو
ناز تو به نازم اي مايه ي ديده دل نوازي
باز اگر بياي نازت ميکشم که نازي
جام چشم تو آتش دارد
مستي چون مي بي قش دارد
جام چشم تو آتش دارد
مستي چون مي بي قش دارد